خدای غمگسار من سلام...
مردها عوضی شدهاند یا عوضیها نقش مردهارا بازی میکنند؟
نمیشود از روی زمینت محوشان کنی؟
نمیشود سر به تنشان نباشد؟
نمیشود بروند گورشان را گم کنند؟
بروند گورشان را گم کنند که دیگر هیچ دختری خون به دلش نشود.
عذاب نکشد.
بابت رذالت آنها بغض نکند.
و بغضش اشک نشود.
بعضیهایشان، فقط نرینگی دارند.
مردها را نمیگویم، مردها حسابشان جداست.
نامردهایی را میگویم که وقاحت را به حد اعلا رساندهاند.
همانها که بر زمینت سنگینی میکنند.
همانها که اکسیژن هوایت را به هدر میدهند.
همانها که نباید ازشان بگذری.
و این مرد نامردی که نامردی را در حق رفیق تمام روزهای خوشم تمام کرده، آن اوایل مثبتترین مرد ذهنم بود.
قابل احترام و قابل اعتماد.
و همیشه مورد تحسین.
که اگر اینطور نبود، تا پایین پله های دلخواهم راهنماییاش نمیکردم.
بدرقهاش نمیکردم.
اصلا برای آمدنش خودم را به آب و آتش نمیزدم.
حرف هایش را گوش جان نمیسپردم.
و حالا...
حتی نمیخواهم چشمم به او بیفتد.
دست من بود نمیگذاشتم هیچ دختری با او رو به رو شود.
آیه جانم که اصلاً.
دلم میخواهد نبینمش.
تا ابد.
حتی از پشت صفحهی تلویزیون.
نمیخواهم صدایش را هم بشنوم.
حتی تحت عنوان فایلهای صوتی.
فقط دلم میخواهد نباشد.
در این شهر نباشد اصلا.
اصلا آنقدر دور شود که خبرش را هم نشنوم.
فقط برود.
نباشد.
خدای غمگسارم؛
دوستت دارم.
غم از دل رفیق تمام روزهای خوشم بیرون کن.
و آن مرد نامرد...
واگذارش میکنم به خودت.
و خودت را به خودت قسم!
تقاص تمام اشکها و غصههای رفیقم را بگیر.
#راز_روضه_رضوان
سی و نه...برچسب : نویسنده : razerozeyerezvan بازدید : 111